Single ...یاد گرفته ام تنهایی را به بودن درجمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهم ... Single

وقت رفتنت از یادم نمیره

تو مثله ابر بهار گریه میکردی

ولی من اشکامو قایم کردم
...
و اونارو برای شبهای بی تو بودن

گذاشتم از اون شب به بعد

... من هر شب به یاد تو گریه کردم

ولی تو نفهمیدی که چه راحت

منو تنها گذاشتی...

+ تاريخ یک شنبه 15 / 2 / 1391برچسب:تنها,تنهاترین,عاشقانه,Single,Alone,aloneboy,alone boy,P3S4Я3 Ŧ4ηH4,ساعت 23:28 نويسنده A_mohammad |

 


وقتی منو ساکت میبینی بدون حرفی هست....


بدون دردی هست
بدون که من اگه به حرف بیام همه چیو خراب می کنم حالا میخواد کوه باشه یا آسمون
یا زندگیت...

تا بفهمی با من چه کردی....

یاد خاطره ها آتیشم میزنه

کی میفهمه من چی میکشم؟منی که همیشه لبخند رو لبامه 

+ تاريخ پنج شنبه 14 / 2 / 1391برچسب:دلتنگی,تنهایی,دلگیر,غم,غمگین,دل تنگ,دلتنگ,سکوت,ساکتم,وقتی,چی میکشم,ساعت 23:8 نويسنده A_mohammad |

 

بيا خودمان باشيم

تو حرف بزني ، من نگاه كنم

من نگاه كنم ، تو بخواني

و بعد لبخند بزنيم بر اين همه ديوانگي

براي انتقام از

فرداهايي كه براي ما نيست

+ تاريخ پنج شنبه 14 / 2 / 1391برچسب:دلتنگی,تنهایی,دلگیر,غم,غمگین,دل تنگ,دلتنگ,ساعت 1:25 نويسنده A_mohammad |

مرد که باشي
عادت ميکني به نارو خوردن
عادت ميکني به اينکه
حوايت برود با آدم ديگري
و تنها دلخوشي تنهاييت،
تنهايت بگذارد
و بي حوا شوي
و بي هوا شوي!
هم نفست که
براي ديگري نفس بکشد
تو ديگر نفس نداري براي ادامه
و اينجور مُردن مرد
نهايت نامردي است

+ تاريخ پنج شنبه 14 / 2 / 1391برچسب:تنها,تنهاترین,عاشقانه,Single,Alone,aloneboy,alone boy,ساعت 1:17 نويسنده A_mohammad |

حسِ خوبي نيست

در رويايِ کسي‌ گم بشي‌ که . .

فکر تو حتــــــــي در خوابش نمي‌‌گنجد ...

+ تاريخ جمعه 12 / 2 / 1391برچسب:دلتنگی,تنهایی,دلگیرم,خسته از روزگار,ساعت 23:57 نويسنده A_mohammad |


چـشمانم را روي هم مي گذارم
بلکه يادت را فراموش کنم…
تـو بگو دلــکم
مگر مي شــود يــک عـمري را فراموش کـرد؟

+ تاريخ شنبه 12 / 2 / 1391برچسب:دلتنگی,تنهایی,دلگیر,غم,غمگین,دل تنگ,دلتنگ,ساعت 23:46 نويسنده A_mohammad |

 

کجايي ببيني لبه پرتگاه زندگي ايستاده ام ، صداي باران آزارم ميدهد ، آري اين منم ! مني که هنگام باران قدم برميداشتم بدون چتر زير باران
راستش را بگو تو بامن چه کردي؟؟

+ تاريخ شنبه 12 / 2 / 1391برچسب:باران,عکس پسر تنها زیره باران,لبه پرتگاه,پسر تنها لبه پرتگاه,,ساعت 23:31 نويسنده A_mohammad |

درد دارد وقتی،
من عاشقانه هایم را
مینویسم ...
دیگران
یاد عشقشان می افتند...
اما تو
بی خیالی!!!

+ تاريخ شنبه 11 / 2 / 1391برچسب:تنها,تنهاترین,عاشقانه,Single,Alone,aloneboy,alone boy,ساعت 23:51 نويسنده A_mohammad |

سالها میگذرد

از شب تلخ وداع

از همان شب كه تو رفتی

و به چشمان پر از حسرت من

خندیدی

تو نمیدانستی

تو نمی فهمیدی

كه چه رنجی دارد

با دل سوخته ای سر كردن

رفتی و از دل من

روشنایی ها رفت

لیك بعد از ان شب

هر شبم را شمعی

روشنی می بخشید

بر غمم می افزود

جای خالی تو را میدیدم

می كشیدم آهی

از سر حسرت و می خندیدم

به وفای دل تو

و به خوش باوری

این دل بیچاره خود

ناگهان یاد تو می افتادم

باز می لرزیدم

گریه سر می دادم

خواب می دیدم من

كه تو بر میگردی

تا سر انجام شبی سرد و بلند

اشك چشمان سیاهم خشكید

آتش عشق تو

خا كستر شد

یاد تو در دل من

پرپر شد

اندكی بعد گذشت

اینك این من...تنها...

دستهایم سرد است

قدرتم نیست دگر...

تا كه شعری گویم

گر چه تنها هستم

نه به دنبال توام

نه تو را می جویم

حال می فهمم من...

چه عبث بود آن خواب

كاش می دانستم

عشق تو می گذرد

تو چه آسان گفتی

دوستت دارم را

و چه آسان رفتی...

كاش می فهمیدی

وسعت حرفت را

آه...افسوس چه سود

قصه ای بود و نبود...

+ تاريخ چهار شنبه 11 / 2 / 1391برچسب:تنها,تنهاترین,عاشقانه,Single,Alone,aloneboy,alone boy,ساعت 23:31 نويسنده A_mohammad |


دلم از نبودنت پر است ، آنقدر که اضافه اش از چشمانم میچکد !

+ تاريخ دو شنبه 9 / 2 / 1391برچسب:دلتنگی,تنهایی,دلگیر,غم,غمگین,دل تنگ,دلتنگ,ساعت 22:6 نويسنده A_mohammad |

 

به حرمت آن شاخه ی گل سرخ که لای دفتر ترانه هایم خشک شد ! به حرمت قدمهایی که با هم در آن کوچه ی همیشگی زدیم ! به حرمت بوسه هایمان ! نه ! تو حتی به التماس هایم هم اعتنا نکردی ! قصه به پایان رسید و من همچنان در خیال چشمان سیاه تو ام که ساده فریبم داد ! قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم ………………….

+ تاريخ دو شنبه 9 / 2 / 1391برچسب:دلتنگی,تنهایی,دلگیر,غم,غمگین,دل تنگ,دلتنگ,ساعت 13:42 نويسنده A_mohammad |

 

یک برگ دیگر از تقویم عمرم را پاره می کنم
امروز هم گذشت
با مرور خاطرات دیروز
با غم نبودنت..و سکوتی سنگین
و من شتابان در پی زمان بی هدف
فقط میروم ..فقط میدوم
یاسها هم مثل من خسته اند از خزان و سرما
گرمی مهر تو را میخواهند
غنچه های باغ هم دیگر بهانه میگیرند
میان کوچه های تاریک غربت و تنهایی
صدای قدمهایت را می شنوم اما تو نیستی
فقط صدایی مبهم
قول داده بودی برایم سیب بیاوری
سیب سرخ خورشید
سیب سرخ امید
یادت هست؟؟؟
و رفتی و خورشید را هم بردی
و من در این کوچه های تنگ و تاریک
سرگردانم و منتظر
برگی از زندگی ام را ورق میزنم
امروز به پایان دفترم نزدیکم

+ تاريخ دو شنبه 9 / 2 / 1391برچسب:دلتنگی,تنهایی,دلگیر,غم,غمگین,دل تنگ,دلتنگ,ساعت 13:35 نويسنده A_mohammad |


انگار ديگر روزي نمانده براي زندگي ، انگار ديگر دنياي من بن بست شده ، راهي ندارم براي فرار از غمهايم…
اين هم جرم من بود از اينکه برايت مثل ديگران نبودم، کسي بودم که عاشقانه تو را دوست داشت ،دلي داشتم که واقعا هواي تو را داشت ….
ديگرگذشت ، حالا تو نيستي و من جا مانده ام ، تو رفته اي و من بدون تو تنها مانده ام ، تو نيستي و من اينجا سردرگم و بي قرار مانده ام….
فکر دل دادن و دلبستن را از سرم بيرون ميکنم ، هر چه عشق و دوست داشتن است را از دلم دور ميکنم،اگر از تنهايي بميرم هم دلم را با هيچکس آشنا نميکنم….
ديگر بس است ، تا کي بايد دلم را بدهم و شکسته پس بگيرم، تا کي بايد براي اين و آن بميرم؟
در حسرت يک لحظه آرامشم ، دلم ميخواهد براي يک بار هم که شده شبي را بي فکر و خيال بخوابم…
تو هم مثل همه ، هيچ فرقي نداشتي ، هيچ خاطره ي خوبي برايم جا نگذاشتي ،حالا که رفتي ، تنها غم رفتنت را در قلبم گذاشتي….
گرچه از همان روز اول ميخواستمت ، گرچه برايم دنيايي بودي و هنوز هم گهگاهي ميخواهمت ، اما ديگر مهم نيست بودنت ، چه فرقي ميکند بودن يا نبودنت؟
سوز عشق تو هنوز هم چهره ام را پريشان کرده ، دلم اينجا تک و تنها راهش را گم کرده ، اين شعر را براي تو نوشتم بي پرده ، هنوز هم دلت نيامده و خيالت ، خيال مرا پريشان کرده ….

+ تاريخ یک شنبه 8 / 2 / 1391برچسب:,ساعت 19:58 نويسنده A_mohammad |



از بچگي به من آموختندهمه را دوست بدار
حال که بزرگ شده ام
و
کسي را دوست مي دارم
مي گويند:
فراموشش کن

+ تاريخ شنبه 5 / 2 / 1391برچسب:دلتنگی,تنهایی,دلگیر,غم,غمگین,دل تنگ,دلتنگ,ساعت 23:11 نويسنده A_mohammad |

فکر کردن به تو ، کار شب و روز من شده ، بس که حالم گرفته است
چشمانم غرق در اشکهایم شده ….
دیگر گذشت ، تو کار خودت را کردی ، دلم را شکستی و رفتی ….
همه چیز گذشت و تمام شد ، این رویاهای من با تو بود که تباه شد…

 

+ تاريخ شنبه 5 / 2 / 1391برچسب:دلتنگی,تنهایی,دلگیر,غم,غمگین,دل تنگ,دلتنگ,ساعت 15:19 نويسنده A_mohammad |

تو را طلب نمیکنم…نه اینکه بی نیازم … صبورم . . .

+ تاريخ چهار شنبه 4 / 2 / 1391برچسب:تنها,تنهاترین,عاشقانه,Single,Alone,aloneboy,alone boy,ساعت 14:33 نويسنده A_mohammad |


به سلامتــــي اون کـــه وقتي تـــــوي اغــــوشــش هستـــــم همـــه وجودم ميلـــرزه!.!.! نـــه از تـــرس يا لــــذتٍ عشقبــــازي ... واســـه وحشــــت از فــــردايٍ بــــدون او

+ تاريخ سه شنبه 3 / 2 / 1391برچسب:,ساعت 15:52 نويسنده A_mohammad |

این بار را تو بگو دوستت دارم!
نترس؛من حواسم به آسمان هست که مبادا به زمین بیاید…

+ تاريخ سه شنبه 3 / 2 / 1391برچسب:تنها,تنهاترین,عاشقانه,Single,Alone,aloneboy,alone boy,ساعت 1:18 نويسنده A_mohammad |

  دلـتنگت می شوم…
چـشمانم را روی هم می گذارم
بلکه یادت را فراموش کنم…
تـو بگو دلــکم
مگر می شــود یــک عـمری را فراموش کـرد؟


اگر سهمی از فردا داشتم که هیچ…
اما اگر فردا سهم من نبود…
به یاد این همه سادگی، یک یادش بخیر ساده از سهم خودت برایم کنار بگذار، تا لااقل تلافی کرده باشی، امروزی را که تمام سهمم را برای دلتنگیت کنار گذاشت...

+ تاريخ یک شنبه 1 / 2 / 1391برچسب:,ساعت 23:43 نويسنده A_mohammad |

مي نوازم براي دلتنگي هايم

امروز من و گيتار خسته ام

احساس را فرياد خواهيم زد

چه  غمگينانه مي نوازد امروز
 
 گيتار خاک گرفته ي من
 
 از اعماق وجودم

احساس ژرفي را  فرياد خواهم زد

اين دوست داشتن ابديست

و چه احساس قشنگيست

با تو تا هميشه ماندن

صدايم را مي شنوي  اين منم

 شاهزاده سرزميني افسون شده 

و هرگز فراموش نکن

من اينجا تنها در آستانه مرگ هم
 
فقط يک چيز خواهم گفت  
 
دوستت دارم  براي هميشه

+ تاريخ یک شنبه 1 / 2 / 1391برچسب:,ساعت 1:15 نويسنده A_mohammad |

 

طبيبان بر سر بالين من آهسته ميگفتند که امشب تا سحر اين عاشق دلخسته ميميرد..........

دلم در سينه مي سوزد......تو را ناديده مي ميرم

حديث آرزوهايم همه ناگفته مي ماند..... ز هر جا بگذرد تابوت من غوغا بپا خيزد............چه سنگين ميرود اين مرده از بس آرزو دارد.......

 


 

+ تاريخ جمعه 29 / 1 / 1391برچسب:,ساعت 23:54 نويسنده A_mohammad |

مردان هم قلب دارند..... فقط صدايشان، يواش تر از صداي قلب يک زن است!!..... مرد ها هم در خلوتشان براي عشقشان گريه ميکنند!...... شايد نديده باشي؛ اما هميشه اشک هايشان را در آلبوم دلتنگيشان قاب ميکنند!...... هر وقت زن بودنت را ميبينم؛ سينه ام را به جلو ميدهم،صدايم را کلفت تر ميکنم ... تا مبادا...لرزش دست هايم را ببيني ! مرد که باشي ... دوست داري ... از نگاه يک زن مرد باشي ..! نه بخاطر زورِ بازوهايت!!

+ تاريخ چهار شنبه 28 / 1 / 1391برچسب:,ساعت 14:19 نويسنده A_mohammad |

مـــــــــــــرد است دیگر...

گاهی تند میشود گاهی عاشقانه میگوید..

مـــــــــــــرد است دیگر..

غرورش آسمان و دلش دریاست...

تو چه میدانی ازبغض گلو گیر کرده یک مـــــــــــــرد..

تو چه میدانی که چشمانت دنیای او شده..

تو چه میدانی از هق هق شبانه او که فقط خودش خبردارد و بالشش؟...

مـــــــــــــرد را فقط مـــــــــــــرد میفهمد و
مـــــــــــــرد

+ تاريخ سه شنبه 27 / 1 / 1391برچسب:,ساعت 16:5 نويسنده A_mohammad |

 

 

 

 

 

 


واست بی تابم و بی خوابم و می دونی دلتنگم

واست میمیرم و درگیرم و با دنیا در جنگم

منو تنها نذار از روزگار با این که دل خستم

واست دیوونم و میمونم و تا آخرش هستم
 

داره میباره بارون و تو نیستی

شده این خونه زندون و تو نیستی

چقدر حسِ بدیه حسِ تنهایی

 

دارم میشکنم آسون و تو نیستی

دارم از بین میرم توی این خاموشی

کاش میشد میبردی منو با آغوشی

 

نمیشه با نبودت ساده سر کرد

نمیشه سالم از این غم گذر کرد

داره میباره بارون و تو نیستی

شده این خونه زندون و تو نیستی

چقدر حسِ بدیه حسِ تنهایی

دارم میشکنم آسون و تو نیستی

 

+ تاريخ سه شنبه 27 / 1 / 1391برچسب:,ساعت 14:14 نويسنده A_mohammad |

میدانستم عاشق بارانی ،


آنقدر اشک ریختم تا خورشید بتابد بر روی سیل اشکهایم ،


تا اشکهایم ابر شود و باران ببارد


این اشکهای من است که بر روی تو میبارد


آسمان با دیدن چشمهای من می نالد


عشق همین است و راه آن نفسگیر


باز هم میخواهم عشق را با تمام دردهایش،


دردهایی که درد نیست  چون دوایش تویی


خیالی نیست دلتنگی ها و بی قراری هایش، چون چاره اش تویی


عزیز من تویی، در راز و نیازهایم تنها تویی


با تو بودن یعنی همین ،


یعنی من عاشقم بیشتر از تمام عشقهای روی زمین


عزیزم خیلی دوستت دارم ، تنها همین احساس است که در دل دارم


این کلام جاودانه را از من بپذیر ، در روزی که قلبم درونش غوغاست ،


این احساس صادقانه را از من بپذیر ، در روزی که حال من حال خودم


نیست



 

+ تاريخ دو شنبه 26 / 1 / 1391برچسب:تنها,تنهاترین,عاشقانه,Single,Alone,aloneboy,alone boy,ساعت 15:14 نويسنده A_mohammad |

منم همون شرمنده ي هميشگي!

خداييش حالا ديگه دلم خيلي تنگه خدا!

ديگه جدي جدي نا واسه ادامه ندارم!

فقط تويي که ميدوني!

چون خوب مي دوني تنهاييم چقدر بزرگه! و کسي

که در تمام طول تنهايي هام باهاش حرف ميزنم فقط خودتي!

بقيه يه جور ديگه هستن با من خدا جون .

نمي‌دونم اسمش رو چي بذارم ولي بقيه انگار مصلحت بين هستن .

بقيه معامله‌گر هستن .

بايد يه چيزي بهشون بدي تا باهات حرف بزنن .

بهت محبت كنن و دوست داشته باشن .

حداقلش اينه كه دنبال يه آدمي هستن كه اونها رو دوست داشته باشه .

هيچ كس بدون مقدمه به اون يكي محبت نمي‌كنه .

اما تو نه خدا جون . تو اينجوري نيستي .

درست همون موقع كه من بدي كردم بهم محبت مي‌كني تا بگي كه فرق ميان خالق و مخلوق تو چيه .

تويي که خيلي بزرگي!

نمي دونم چرا يدفعه بد شدمو از خلق کردنم بهت شکايت کردم!

آخه خداي من بهم حق بده !

نمي‌دونم اصلا چرا ؟ آخه چرا بايد اينجوري باشم !

مي‌گن به هر كسي به نسبت ظرفيت خودش غم وغصه دادي و همونقدر هم ازشون انتظار داري .

اما من چيكار كنم . با اين دلم چيكار كنم . هميشه تو اين دلم غوغاست .

بعضي‌ وقتها اين دلم خيلي خيلي تنگ مي‌شه . كوچيك مي‌شه . ديگه جا نداره از پس كه پر مي‌شه از غصه .

اون موقع است كه اشكهام به فريادم مي‌رسن . ولي آخه من با اين دل چيكار كنم .

يه دل دادي بهم اندازه ي کهکشان ! و دردهايي دادي بي پايان!

نمي دونم ازکدومشون بنالم! گفتم: نه!

آخه چي بگم . دردهايي كه شايد هيچكدومشون مال خودم نيست .

من در مقابل ديگران هيچ دردي ندارم

و لطف خدا هميشه شامل حالمه! هنوزم اينو ميگم!

پی نوشت:

خــــــدا بد جــــور داغــونم بیاوو با وفایــی کن خداوندا بیا امشب در حق من خـدایــــــــــــــی کــن

+ تاريخ دو شنبه 26 / 1 / 1391برچسب:تنها,تنهاترین,عاشقانه,Single,Alone,aloneboy,alone boy,ساعت 14:51 نويسنده A_mohammad |

اگر روزی کسی از من بپرسدکه دیگر

                قصدت از این زندگی چیست؟

  به او گویم که چون میترسم از مرگ

               مرا راهی بغیر از زندگی نیست

             اگر زیستن را دوست میداشتم هنگام تولد گریه نمیکردم

 

اینروزا تنها چیزیکه هر روز باهامه قلیونمه

          خدا به دادم برس...خسته ام از همه چی
+ تاريخ دو شنبه 26 / 1 / 1391برچسب:,ساعت 1:28 نويسنده A_mohammad |

احساسم را به دار اويختم... منطقم را به گلوله بستم...
لعنت به هر دو که عمري بازي ام دادند...
دگر بس است... مي خواهم کمي به چشمانم اعتماد کنم

+ تاريخ سه شنبه 6 / 9 / 1390برچسب:,ساعت 15:36 نويسنده A_mohammad |
صفحه قبل 1 ... 2 3 4 5 6 ... 8 صفحه بعد